.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
بین انقلابيگری و ماجراجویی تفاوت قائلم
من در همان ابتداي تشكيل دولت اعلان كردم كه وارد دولت نخواهم شد و از طرف ديگر در انتخابات نخواستم به هر قيمتي وارد سياست شوم. من براي خودم قيود و محدوديت‌هايي قائل هستم كه ارزش‌هاي دوران انقلاب اجازه نمي‌دهد آنها را بشكنم، يعني حاضر نيستم به هر جناحي تعهد بدهم يا در تبليغات به هر شيوه‌اي متوسل شوم
بین انقلابيگری و ماجراجویی تفاوت قائلم

اگر محافظه کاری نمی کردم تا به حال چند بار رییس جمهور شده بودم*«بايد بين انقلابي‌گري و ماجراجويي تفاوت قائل شد دولت ايران نمي تواند انقلابي نباشد اما اگر به ماجراجويي كشيده شود حوادث نامطلوبي به وجود مي‌آيد».

روزنامه تهران امروز نوشت: اين را دكتر محسن رضايي، عالي‌ترين مقام نظامي طولاني‌ترين جنگ قرن بيستم مي‌گويد.
قرار مصاحبه ما با او پس از يك ماه نهايي شد. صبح يك روز گرم تابستان در منطقه‌اي در شمال تهران.
چريك جوان دیروز، امروز در 53 سالگي و در كسوت دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، آرام و شمرده سخن مي‌گويد. رضايي كه در ابتداي انقلاب از موسسين سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بوده اكنون خود را يك اصولگراي انقلابي مي‌داند. با اين حال گروه 11 نفره وحدت اصولگرايان هنوز درباره انتخابات مجلس هشتم با او رايزني نكرده‌اند.

دكتر محسن رضايي از نخستين كساني بود كه در سال 84 به رقابت‌هاي انتخاباتي به منظور تصدي بالاترين مقام اجرايي كشور پيوست. وی مي‌گويد: در آن زمان گمان مي‌كرده كه مي‌تواند مشكلاتي چون ضعف ارتباطي با مردم و بي‌اخلاقي‌هاي انتخاباتي را حل كند اما 48 ساعت پيش از آغاز راي‌گيري به اين نتيجه مي‌رسد كه در حل اين مسائل توفيقي ندارد و بنابراين از عرصه رقابت كناره مي‌گيرد.

ژنرال سابق، دكتراي اقتصاد دارد. شايد از اين روست كه اجراي اصل 44 قانون اساسي و سند چشم‌انداز 20 ساله را كم‌اهميت‌تر از مساله هسته‌اي و مبارزه با اسرائيل نمي‌داند.
هرچند امضاي اين استاد دانشگاه در انتهاي نامه منتقدانه اقتصاددانان به رئيس دولت نهم نبوده اما او هم محتاطانه از برخي برنامه‌هاي اقتصادي دولت انتقاد مي‌كند. خودش مي‌گويد: از آذر 85 منتقد دولت شده است و وقتي مي‌پرسيم چرا از آذر 85؟ مي‌گويد: «خصوصي‌ به آقاي احمدي‌نژاد گفته‌ام».

عده ای از سیاسیون به ورود نظامیان به عرصه سیاست انتقاد دارند. به نظر شما نظاميان در سال‌هاي اخير با چه انگيزه و هدفي وارد عرصه سياست شده‌اند؟
بهتر است بگوييد بازگشت انقلابيون به صحنه سياست. آنها كه با رفتن به سپاه و جهاد به نياز مردم در دهه اول انقلاب پاسخ دادند و از صحنه سياست به نهادهاي انقلاب روي آوردند عموما افراد سياسي و انقلابي بودند كه بنا به ضرورت دفاع از كشور و نبود توان كافي دفاعي به نيروهاي مسلح ملحق و يا به آباداني روستاها و شهرهاي محروم شتافتند. زماني كه اين ضرورت كاهش يافت و ثبات و امنيت به كشور بازگشت طي 15، 16 سال اخير به مرور بخش قابل توجهي از اين نيروها از نهادهاي انقلابي خارج شدند. در حقيقت در اين 20 ساله اخير هيچ دوره‌اي از مجلس يا دولت‌ها نبوده كه بخشي از اعضاي آنها از نهادهاي انقلاب يا به اصطلاح شما از نظاميان نبوده باشند.

ولي اين مساله در اين دوره بيشتر شده است.

احتمالا بخشي از آن به مساله بلوغ سني اين قشر بر مي‌گردد كه امروز به حد 40 تا 50 سال رسيده‌اند. زيرا زماني كه آنها وارد نهادهاي انقلاب شدند همه بين 20 تا 30 سال سن داشتند و الان 40، 50 ساله‌اند. قاعدتا اين محدوده سني، اگرچه پايان سن فعاليت هاي نظامي است ولي مناسب فعاليت‌هاي سياسي است. غالب نمايندگان مجلس يا وزراي دولت‌ها در اين سنين قرار دارند. بنابراين بخش قابل توجهي از آن نسل انقلابي كه در ابتداي انقلاب لباس نظامي به تن كرده و از كشور دفاع نمودند، الان به شرايط سني رسيده اند كه مناسب ايفاي نقش سياسي مجددي در تاريخ سياسي كشور هستند.

برخي معتقدند كه شايد اين حجم ورود به سياست نوعي واكنش به جريان دوم خرداد باشد. نظر شما در اين باره چيست؟

خير، من اين مطلب را قبول ندارم زيرا در همان دوره اصلاحات هم تندترين اصلاح‌طلبان نظامي يا امنيتي بودند. مثلا اكبر گنجي و يا آقاي باقي نظامي بودند و سعيد حجاريان از نيروهاي اطلاعاتي بود.

شما در جايي گفته‌ايد كه كشور امروز به سياسيون نظامي احتياج دارد دليل آن چيست؟ مگر چه شرايط ويژه‌اي بر كشور حكمفرماست؟
اگر سياسي – نظامي باشند درك دقيقي از مسائل سياسي و نظامي خواهند داشت ولي اين هم كافي نيست امروز كشور نياز به يك مديريت اقتصادي دارد. البته موقعيت ايران موقعيت ژئوپليتيكي حساسي است و حفظ ثبات در كشور به اندازه نان و آب مردم ارزشمند و با اهميت است چرا كه اگر ثبات نباشد و كشور به ناامني كشيده شود آب و نان مردم هم تامين نمي‌شود در حالي كه در بسيار كشورهاي ديگر دنيا مانند ژاپن مساله اول ثبات نيست ولي در ايران ثبات و اقتصاد پا به پاي هم جزو اولويت‌هاي كشورند بنابراين دولتمردان ايران بايد درك درستي از مسائل نظامي و سياسي داشته باشند تا در برنامه‌ريزي‌ها موفق شوند و كارآمد ظاهر شوند.

یعنی به نظر شما دیگر سياسيون نمي‌توانند اين نقش را ايفا كنند؟
سياسيون غيرنظامي در ايران بارها كشور را به آستانه جنگ كشاندند زيرا كه به دليل عدم درك مسائل امنيتي يا به انفعال كشيده مي‌شوند و يا به ماجراجويي . مثل كسي كه معتقد است هر چه شعار تند بدهد هیچ اثر امنيتي در دنيا ندارد و جنگي هم به وجود نخواهد آمد، يا مثل كساني كه با نشان دادن ضعف و انفعال و عقب‌نشيني به دشمنان علامت غلط امنيتي بدهند و نوعي ضعف را تداعي كنند . مانند زمان آقاي بني‌صدر .اگر در اثر اين روش‌ها جنگي اتفاق بيفتد چه كسي مي‌تواند پاسخگو باشد؟ من معتقدم جنگ‌ها در ايران هميشه در دو حالت اتفاق افتاده است. يكي ماجراجويي و ديگري انفعال و علامت غلط به دشمن دادن. يعني دولتمردان، خود يكي از عوامل ناامني در تاريخ سياسي ايران بوده‌اند. بنابراين نقطه مطلوب و بهينه در موضع‌گيري‌ها بدون درك درست از مسائل نظامي و امنيتي حاصل نمي‌شود و سياستمداراني كه درك درستي از امنيت ملي ندارند كشور را به آستانه ناامني و بي‌ثباتي مي‌كشانند. ولي در شرايط فعلي اين هم كافي نيست بلكه مديران كشور بايد اقتصاد را بخوبي بفهمند و براي تحقق چشم انداز بيست ساله داراي راهبرد ملي باشند.

برخلاف دیدگاه شما عده‌اي معتقدند تغيير ادبيات ديپلماتيك كشور در شرايط كنوني به ‌علت اين است كه اغلب دولتمردان كنوني از نظاميان سابق هستند.

خير، رئيس جمهور گفته بود من نياز به ژنرال ندارم و انقلابيوني كه بار اصلي تجربه امنيت ملي كشور را بر عهده دارند، مثل دولت هاي گذشته در حاشيه هستند. يعني افراد صاحب نظري در ميان انقلابيون وجود دارند كه هم‌اكنون بيرون از چارچوب دولت هستند. نيروهاي انقلاب بين انقلابي‌گري و ماجراجويي تمايز قائل هستند. دولت ايران نمي‌تواند انقلابي نباشد اما اگر به ماجراجويي كشيده شود، حوادث نامطلوبي به ‌وجود مي‌آيد. انقلابي‌گري مانند برخوردهاي حضرت امام (ره) است مثلا وقتي در زمان ايشان عده‌اي حمله كردند و خانه خدا را براي چند روز اشغال كردند، امام به ‌جاي آنكه از آنها حمايت كند، در مقابلشان ايستاد و فرمود، اينان عوامل صهيونيست هستند. يا وقتي عده‌اي تلاش كردند به نيروهايي كه در افغانستان مبارزه مي‌كردند، سلاح برسانند امام مانع شدند. اين نشان مي‌دهد كه انقلابي‌گري حد و مرزهايي دارد، در حالي كه در ماجراجويي مرزي وجود ندارد. بنابراين بايد هميشه ميان موضعگيري‌هاي انقلابي و موضعگيري‌هاي ماجراجويانه تفاوت قائل شد.‌

چرا از خود شما كه در جواني مهم‌ترين پست را در فرماندهي جنگ داشتيد، امروز در مديريت‌هاي سياسي و اجرایی كشور استفاده نمي‌شود؟

من در همان ابتداي تشكيل دولت اعلان كردم كه وارد دولت نخواهم شد و از طرف ديگر در انتخابات نخواستم به هر قيمتي وارد سياست شوم. من براي خودم قيود و محدوديت‌هايي قائل هستم كه ارزش‌هاي دوران انقلاب اجازه نمي‌دهد آنها را بشكنم، يعني حاضر نيستم به هر جناحي تعهد بدهم يا در تبليغات به هر شيوه‌اي متوسل شوم. اين مساله باعث شده يك ضعف ارتباطي ميان ما و جامعه به ‌وجود آيد. من نمي‌خواهم خود را به مردم تحميل كنم، بنابراين تا زماني كه مردم نخواهند، وضع من و امثال من همين خواهد بود. البته اين تنها بنده نيستم كه چنين شرايطي دارم. ده‌ها و صدها نفر در اين كشور هستند كه قابليت‌هاي بسيار بيشتري از من دارند اما به ‌دليل آنكه افكار عمومي توانايي هاي آنها را نمي‌شناسند، آنها را انتخاب نمي‌كنند و جناح‌هاي سياسي كه انتخابات را مي‌برند بدليل اينكه از آنها نمي توانند تبعيت مورد نظر خود را بخواهند از آنها در اداره كشور استفاده نمي‌كنند.

چرا از احزاب يا رسانه‌ها براي معرفي خود به جامعه استفاده نمي‌كنيد؟
چون دموكراسي ما در مراحل اوليه خود است، هنوز ظرفيت معرفي اين نوع نيروها به مردم وجود ندارد. زيرا كه اكثر رسانه ها وابستگي جناحي دارند و بدتر اينكه مثلا ساختار احزاب بيشتر ساختاري باندي است تا دموكراتيك. يعني در حالي كه احزاب شعار دموكراسي مي‌دهند اما در درونشان يك جريان باندي وجود دارد. اين در مورد هر دو گروه محافظه‌كاران و اصلاح‌طلبان صادق است. در درون اين احزاب، روابط شبكه‌اي و شخصي حاكم است. رسانه‌ها نيز با همين مساله مواجه هستند و نمي‌توانند نقش خود را به خوبي ايفا كنند و اطلاع‌رساني بي‌طرفانه و مستقل داشته باشند لذا در انتخابات غالب رسانه‌ها در نقش حزبي ظاهر مي‌شوند و ارتباط افرادي كه وابستگي حزبي ندارند و احزاب هم به‌ دليل در نظر گرفتن فايده و هزينه به سراغ آنها نمي‌روند با مردم و افكار عمومي قطع مي‌ماند.

يعني ضعف دموكراسي در ايران موجب شده كه محسن رضايي كه در 26 سالگي فرمانده جنگ بود، امروز در عرصه سياست منفعل شود؟
نه، اين به خود افراد هم بستگي دارد. خود اين افراد هم حاضر نيستند به هر قيمت وارد سياست شوند. قيد و بندها و ارزش‌هايي دارند كه نمي‌خواهند خدشه‌دار شود. اگر آنها هم اين قيودات را زير پا بگذارند، مي‌توانند مانند بعضي‌ها وارد عرصه سياست شوند مثلا بسياري افراد در مسند قدرت زد و بند مي‌كنند، هزينه‌هاي زيادي خرج مي‌كنند و به احزاب تعهد مي‌سپارند، اين اقدامات براي همه مطلوب نيست. برخي به اين موانع كه مي‌رسند، متوقف مي‌شوند.

ولي برخي معتقدند خود شما با وجود مطرح کردن جدايي اصولگرايان از محافظه‌كاران با حوادث مختلف برخوردهاي محافظه‌كارانه داريد و به همين دليل در عرصه سياست

غير فعال هستيد. مثلا در مساله‌اي مثل فيلتر‌شدن سايت بازتاب، موضع‌گيري شفافي نداشتيد. همگان منتظر موضع‌گيري شفافي از جنابعالي بودند.

البته اين يك واقعيتي است كه من ملاحظاتي در قبال نظام دارم كه مانع حركت شفاف و جدي‌ام شده است اگر من همان سبك دوران انقلاب و دفاع مقدس را در پيش مي گرفتم و محافظه كاري نمي‌كردم تاكنون چند بار رئيس جمهور شده بودم. لذا الان هم در حد توان و ملاحظاتي كه دارم موضعگيري مي‌كنم. درباره رسانه‌ها هم با مسوولان مربوطه صحبت كرده‌ام و از آنها خواسته‌ام كه به چنين اقداماتي دست نزنند البته برخوردهايم در دفاع از رسانه‌ها، برخورد تبليغاتي و حزبي نيست، با اين حال سعي كرده‌ام به هر رسانه‌اي كه به بنده مراجعه كرده و با مشكل مواجه بوده، كمك كنم.

گفته مي‌شود كه شما در پي تاسيس حزب اتحاد ملي هستيد. آيا اين خبر صحت دارد؟
عده‌اي از دوستان من در پي راه‌اندازي تشكلي سياسي ـ اجتماعي هستند كه آنها را حمايت و تشويق كرده‌ام. البته تاكنون مسووليتي در آن تشكل پيدا نكرده‌ام اما به آنها گفته‌ام كه حمايتشان مي‌كنم.

آيا قرار است كه رسما در اين تشكل مسووليتي را بپذيريد؟
در اين باره هنوز تصميم قطعي نگرفته‌ام. بايد تشكل آقايان راه بيفتد پس از آن تصميم مي‌گيرم.

چه كساني در تاسيس اين حزب نقش دارند؟
اين حزب با انتشار اعلاميه‌اي موجوديت خود را اعلام مي‌كند. جنابعالي مي‌توانيد با سخنگويشان مصاحبه كنيد.

اين حزب در انتخابات مجلس هم ليست خواهد داد؟
هنوز اطلاعي ندارم.

آيا شما براي انتخابات مجلس هشتم كانديدا مي‌شويد!
تصميمي ندارم.

شما به عنوان يك جريان اصولگرا، در گروه وحدت 11 نفره اصولگرايان نماينده‌اي داريد؟
خود آقايان مي‌گويند شما و آقاي قاليباف هم در اين گروه نماينده‌اي داريد اما هنوز بحث جدي بين ما و آن دوستان صورت نگرفته است.

اين نماينده كيست؟
ما كه هنوز بحث جدي نكرده‌ايم. بنابراين اجازه دهيد تا در آينده مساله روشن شود.

عدالت، شعار محوري دولت نهم است. از نظر شما به عنوان يك اقتصاددان اين مساله تا چه حد محقق شده است؟
در اينكه آقاي احمدي‌نژاد به دنبال گسترش عدالت است، شكي نيست. ايشان دوست دارد به جاي 120 ميليارد دلار در 2 سال، 1000 ميليارد دلار داشت و در شهرستان‌ها توزيع مي‌كرد اما آيا عدالت بدون پيشرفت به نتيجه مي‌رسد؟ به ‌نظر من عدالت بدون توسعه و پيشرفت به نتيجه نمي‌رسد. در واقع شبيه اشتباهي كه اصلاح‌طلبان در زمان خود مرتكب شدند و تقابلي ميان دين و آزادي درست كردند افرادي در دولت نهم نبايد تقابل ميان عدالت و پيشرفت اقتصادي را تئوريزه كنند.

اصلاح‌طلبان به نتيجه نرسيدند چون مردم ايران هم دين را مي‌خواهند و هم آزادي را. كساني كه مردم را بر سر اين دو راهي قرار مي‌دهند، ممكن است در كوتاه‌ مدت توسط عموم همراهي شوند اما در دراز مدت مردم از آنها جدا مي‌شوند و نتيجه نمي‌گيرند. همان‌طور كه امروز اطراف اصلاح‌طلبان خالي شده، چون آنها مي‌خواستند بين دين و آزادي جبهه‌بندي درست كنند.

كساني كه به پيشرفت بي‌توجه هستند يا به سياست‌هاي اصل 44 بها نمي‌دهند يا به توليد ثروت اهميت نمي‌دهند نيز به جايي نمي‌رسند زيرا عدالت در كنار توليد ثروت مي‌تواند فلسفه وجودي خود را بيابد. توليد ثروت يعني كاهش تورم. توليد ثروت يعني كاهش بيكاري. اگر شما ميلياردها دلار از درآمدهاي نفتي به‌ دست آوريد اما تورم و بيكاري وجود داشته باشد، اين دلارها چقدر مي‌تواند راهگشا باشد؟ پس عدالت در كنار توليد ثروت مي‌تواند وضعيت اقتصادي كشور را بهبود ببخشد. بنابراين دعواي كساني كه در پي ساختن تئوري تقابل عدالت و پيشرفت هستند تا بگويند كه اگر پيشرفت در مقابل عدالت قرار بگيرد، اين پيشرفت است كه شكست مي‌خورد و عدالت پيروز مي‌شود، كار اشتباه را پيگيري مي‌كنند. و تكرار اشتباهي است كه قبلا انجام شد. عدالت و ثروت بدون يكديگر به جايي نمي‌رسند.در واقع دولتمردان ما بايد به همان ميزان كه به عدالت مي‌انديشند، به توليد ثروت هم فكر كنند.

برخي معتقدند که احمدی نژاد به عنوان یک رئيس‌جمهور عدالت‌ محور ، نبايد از مشاوره و حمايت كساني برخوردار باشد كه از ثروت‌هاي هنگفتي برخوردارند. نظر شما چيست؟
اين بستگي به ايشان دارد. هر دولتي بايد مجموعه‌اي را انتخاب كند كه با شعارهايش متناسب باشد. من چون اطلاعي در اين باره ندارم، نمي‌توانم اظهارنظر كنم.

اقتصادداناني مانند دكتر خوش‌چهره دولت نهم را وابسته‌ترين دولت به درآمدهاي نفتي مي‌دانند و معتقدند اين دولت برداشت بي‌رويه‌اي از حساب ذخيره ارزي داشته است. نظر شما در اين باره چيست؟
اينكه از حساب ذخيره ارزي برداشت زيادي صورت گرفته، يك واقعيت است اما بايد تفكيك كنيم و ببينيم چه ميزان از اين برداشت‌ها خرج فعاليت‌هاي عمراني و چه ميزان صرف هزينه‌هاي جاري و چه مقدار در پشتوانه سرمايه‌گذاري بخش غيردولتي صرف شده است. اگر هزينه‌هاي جاري دولت بيشتر از گذشته به درآمدهاي ارزي متكي شده باشد، آن وقت ادعاي فوق درست است. البته علائمي در تاييد اين صحبت نيز وجود دارد ولي فكر مي‌كنم بهتر است دولت را در پروسه 4 ساله تحليل كنيم. ممكن است دولت در سال‌هاي اول و دوم مقداري از بودجه‌هاي جاري را از درآمدهاي ارزي تامين و در سال‌ سوم و چهارم اين مبالغ را به فعاليت‌هاي عمراني و حمايت از بخش خصوصي اختصاص دهد.

لذا هنوز فرصت خوبي براي اصلاح رفتار دولت در سال‌هاي آينده وجود دارد اما سياست كلي كشور اين بوده كه درآمدهاي ارزي كشور پس‌انداز شده و اين پس‌انداز صرف سرمايه‌گذاري شود. بنابراين بايد ارقام دقيقي از فعاليت‌هاي دولت در سال‌هاي 85 و 86 به دست آورد تا بتوان ميزان انحراف دولت از برداشت از حساب ذخيره ارزي به سمت هزينه‌هاي جاري را تعيين كرد.

مهمترين انتقادات اقتصادي شما به دولت چيست؟
انتظار من از اين دولت آن است كه بيش از دولت‌هاي گذشته سياست هاي اصل 44 قانون اساسي و سند چشم‌انداز 20 ساله را عملياتي كند. البته نمي‌خواهم بگويم كه اين دولت از اين دو انحراف زيادي پيدا كرده است اما مساله پايبندي بيشتر به آنهاست. به ‌حدي كه پيگيري اين دو سياست به دغدغه دولت تبديل شود و دولت آنها را كمتر از مساله هسته‌اي و مبارزه با اسرائيل نداند. من معتقدم پيگيري اصل 44 و سند چشم‌انداز از اين شعارها مهم‌تر است.

برگرديم به انتخابات رياست‌جمهوري سال 84. شما در مصاحبه‌هاي اوليه‌تان مي‌گفتيد كه به نفع هيچ‌كس كنار نمي‌روم اما در نهايت از صحنه رقابت‌ها كناره‌گيري كرديد. چرا؟
كناره‌گيري‌ام از انتخابات رياست‌جمهوري به چند دليل بود. برخي از اين دلايل از ابتدا براي من روشن بود اما در صدد بودم تا روز انتخابات آنها را حل و فصل كنم ولي چون چنين نشد، كناره‌گيري كردم. البته به قسمي كه خوردم پايبندم.

كدام قسم؟
اينكه در دفاع از مردم و نظام ايستادگي خواهم كرد و به هيچ‌وجه از اين دفاع دست نمي‌كشم. در شكل انتخاب شدن من اين مساله در يك صورت انجام مي‌گرفت و الان به صورت ديگري محقق مي‌شود. اما اينكه چرا منصرف شدم دليل اول آن اين بود كه نمي‌خواستم در يك شكل جديد انتخابات رياست‌جمهوري كه به نظرم نامطلوب بود حضور داشته باشم زيرا انتخابات رياست‌جمهوري به انتخابات شوراي شهر تبديل شده بود و به جاي اينكه نهايتاً2 يا 3 نفر به عنوان كانديداهاي مشخص با يكديگر رقابت كنند 8 نفر به رقابت پرداخته بودند و چون قدرت تشخيص از مردم گرفته شده بود ،آنان در يك سرگرداني راي مي‌دادند. به اين ترتيب هيچ كس بيش از 6 ميليون راي نداشت اين مشابه يك انتخابات شوراي شهر بزرگ بود در سطح شهري به بزرگي ايران. از نظر من سرنوشت اين انتخابات آسيب‌هايي داشت.

بنابراين وقتي كنار رفتم گفتم به نفع ملت ايران كنار مي‌روم اين يك كنايه بود يعني كنار رفتن من به ملت ايران كمك مي‌كند چرا كه نمي‌خواستم در اين وضع اغتشاش و سرگرداني مردم شركت داشته باشم.

دومين دليلي كه گمان مي‌كردم بتوانم آن را حل كنم برقراري يك ارتباط شفاف با مردم بود كه حاصل نشد، اگر انتخابات يك ماه به تاخير مي‌افتاد شايد مقدار زيادي اين مساله حل مي‌شد چرا كه امكان بيشتري پيدا مي‌كردم تا از طريق رسانه‌ها با مردم صحبت كنم.

البته پاسخ‌هايي كه از نخبگان كشور در همان زمان مي‌گرفتم عمدتاً مثبت بود يعني پيام من در حال انتقال به مردم بود اما فرصت خيلي كم بود و مي‌دانستم در 3،2 روز باقيمانده اين پيام توده‌اي و همه‌گير نخواهد شد.

مساله سوم برخوردهاي غيراخلاقي از اشخاصي بود كه انتظار نداشتم. برخي رسانه‌ها نيز برخوردهاي غيراخلاقي داشتند. گويي كه دعوا بر سر قدرت است. من نتيجه اين دعوا را از نظر ارزشي به زيان خود و جامعه مي‌دانستم و فكر كردم نبايد وارد آن شوم. به هر حال با ارزيابي‌هايي كه انجام دادم به اين نتيجه رسيدم كه گرچه نتوانستم پيامم را به توده‌هاي مردم برسانم اما توانستم برنامه‌هاي خود را براي نخبگان طرح كنم و فكر كردم اين جايي است كه بايد كار را متوقف كنم. بنابراين 48 ساعت مانده به انتخابات كناره‌گيري كردم.

شما در زمان كانديداتوري در مصاحبه‌اي گفتيد كه برخي افراد از به ميدان آمدن من ناراحتند آنها چه كساني بودند و چرا چنين موضعي داشتند؟
فكر مي‌كنم عده‌اي از سياسيون كشور حضور امثال من را در قدرت به زيان خود مي‌بينند آن هم به دليل سابقه‌اي است كه با من داشتند و بخش زيادي از فضاسازي‌هايي هم كه در صحنه سياسي صورت مي‌گيرد مربوط به همين گروه‌‌هاست. اين اصطكاك‌ها يا درباره دفاع مقدس است يا به دوران پيروزي انقلاب باز مي‌گردد. حتي ممكن است دورادور ذهنيت اشتباهي داشته باشند و فكر ‌كنند حضور امثال من باعث مي‌شود كه منافع آنها به خطر بيفتد. برخي هم از روي ناآگاهي ممكن است احساس كنند كه به قدرت رسيدن افرادي مانند ما تغييرات و حوادثي را موجب مي‌شود كه به نفع جامعه نيست كه آنان افراد دلسوز اما ناآگاهي هستند. به هر حال چون اين گروه‌ها از امكانات رسانه‌اي و فضاسازي برخوردارند در صحنه انتخابات تمامي تلاش خود را به كار بردند و حتي برخي حقايق را خلاف نوشتند. مثلا درباره برنامه‌هايي كه مي‌دانستند مي‌تواند كمك بزرگي به جامعه كنند عكس اين مطلب را مطرح كردند.

* اين افراد در جناح اصولگرا بودند يا اصلاح‌طلب؟
در هر دو جناح افرادي وجود دارند كه از به صحنه آمدن اشخاصي مانند من ناخرسند مي‌شوند.

از بين كانديداهاي اصولگرا در انتخابات رياست‌جمهوري شما تنها كسي هستيد كه پس از انتخابات به پست اجرایی منصوب و یا انتخاب نشديد، علت اين مساله چيست؟
بنده قبل از اينكه ليست هيات ‌دولت جديد قطعي و به مجلس داده شود چند بار در موضع‌گيري‌هايم عنوان كردم كه در اين دولت مانند دولت‌هاي گذشته مسووليتي نخواهم پذيرفت. از ابتداي انقلاب تاكنون هم همين طور بوده يعني در هيچ يك از دولت‌هاي پس از انقلاب مسووليتي را نپذيرف

استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

كيوان اميني 10 مرداد 1386
با سلام : ژنرال سابق و دكتر فعلي و دبير محترم تشخيص مصلحت نظام براي ما هيچ فرقي ندارد همان حاج محسن است هميشه سلامت باشد.

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.075 seconds.