آخرین عناوین
پربیننده ترین عناوین
|
بین انقلابيگری و ماجراجویی تفاوت قائلم
من در همان ابتداي تشكيل دولت اعلان كردم كه وارد دولت نخواهم شد و از طرف ديگر در انتخابات نخواستم به هر قيمتي وارد سياست شوم. من براي خودم قيود و محدوديتهايي قائل هستم كه ارزشهاي دوران انقلاب اجازه نميدهد آنها را بشكنم، يعني حاضر نيستم به هر جناحي تعهد بدهم يا در تبليغات به هر شيوهاي متوسل شوم
اگر محافظه کاری نمی کردم تا به حال چند بار رییس جمهور شده بودم*«بايد بين انقلابيگري و ماجراجويي تفاوت قائل شد دولت ايران نمي تواند انقلابي نباشد اما اگر به ماجراجويي كشيده شود حوادث نامطلوبي به وجود ميآيد». روزنامه تهران امروز نوشت: اين را دكتر محسن رضايي، عاليترين مقام نظامي طولانيترين جنگ قرن بيستم ميگويد. دكتر محسن رضايي از نخستين كساني بود كه در سال 84 به رقابتهاي انتخاباتي به منظور تصدي بالاترين مقام اجرايي كشور پيوست. وی ميگويد: در آن زمان گمان ميكرده كه ميتواند مشكلاتي چون ضعف ارتباطي با مردم و بياخلاقيهاي انتخاباتي را حل كند اما 48 ساعت پيش از آغاز رايگيري به اين نتيجه ميرسد كه در حل اين مسائل توفيقي ندارد و بنابراين از عرصه رقابت كناره ميگيرد. ژنرال سابق، دكتراي اقتصاد دارد. شايد از اين روست كه اجراي اصل 44 قانون اساسي و سند چشمانداز 20 ساله را كماهميتتر از مساله هستهاي و مبارزه با اسرائيل نميداند. عده ای از سیاسیون به ورود نظامیان به عرصه سیاست انتقاد دارند. به نظر شما نظاميان در سالهاي اخير با چه انگيزه و هدفي وارد عرصه سياست شدهاند؟ ولي اين مساله در اين دوره بيشتر شده است. احتمالا بخشي از آن به مساله بلوغ سني اين قشر بر ميگردد كه امروز به حد 40 تا 50 سال رسيدهاند. زيرا زماني كه آنها وارد نهادهاي انقلاب شدند همه بين 20 تا 30 سال سن داشتند و الان 40، 50 سالهاند. قاعدتا اين محدوده سني، اگرچه پايان سن فعاليت هاي نظامي است ولي مناسب فعاليتهاي سياسي است. غالب نمايندگان مجلس يا وزراي دولتها در اين سنين قرار دارند. بنابراين بخش قابل توجهي از آن نسل انقلابي كه در ابتداي انقلاب لباس نظامي به تن كرده و از كشور دفاع نمودند، الان به شرايط سني رسيده اند كه مناسب ايفاي نقش سياسي مجددي در تاريخ سياسي كشور هستند. برخي معتقدند كه شايد اين حجم ورود به سياست نوعي واكنش به جريان دوم خرداد باشد. نظر شما در اين باره چيست؟ خير، من اين مطلب را قبول ندارم زيرا در همان دوره اصلاحات هم تندترين اصلاحطلبان نظامي يا امنيتي بودند. مثلا اكبر گنجي و يا آقاي باقي نظامي بودند و سعيد حجاريان از نيروهاي اطلاعاتي بود. شما در جايي گفتهايد كه كشور امروز به سياسيون نظامي احتياج دارد دليل آن چيست؟ مگر چه شرايط ويژهاي بر كشور حكمفرماست؟ یعنی به نظر شما دیگر سياسيون نميتوانند اين نقش را ايفا كنند؟ برخلاف دیدگاه شما عدهاي معتقدند تغيير ادبيات ديپلماتيك كشور در شرايط كنوني به علت اين است كه اغلب دولتمردان كنوني از نظاميان سابق هستند. خير، رئيس جمهور گفته بود من نياز به ژنرال ندارم و انقلابيوني كه بار اصلي تجربه امنيت ملي كشور را بر عهده دارند، مثل دولت هاي گذشته در حاشيه هستند. يعني افراد صاحب نظري در ميان انقلابيون وجود دارند كه هماكنون بيرون از چارچوب دولت هستند. نيروهاي انقلاب بين انقلابيگري و ماجراجويي تمايز قائل هستند. دولت ايران نميتواند انقلابي نباشد اما اگر به ماجراجويي كشيده شود، حوادث نامطلوبي به وجود ميآيد. انقلابيگري مانند برخوردهاي حضرت امام (ره) است مثلا وقتي در زمان ايشان عدهاي حمله كردند و خانه خدا را براي چند روز اشغال كردند، امام به جاي آنكه از آنها حمايت كند، در مقابلشان ايستاد و فرمود، اينان عوامل صهيونيست هستند. يا وقتي عدهاي تلاش كردند به نيروهايي كه در افغانستان مبارزه ميكردند، سلاح برسانند امام مانع شدند. اين نشان ميدهد كه انقلابيگري حد و مرزهايي دارد، در حالي كه در ماجراجويي مرزي وجود ندارد. بنابراين بايد هميشه ميان موضعگيريهاي انقلابي و موضعگيريهاي ماجراجويانه تفاوت قائل شد. چرا از خود شما كه در جواني مهمترين پست را در فرماندهي جنگ داشتيد، امروز در مديريتهاي سياسي و اجرایی كشور استفاده نميشود؟ من در همان ابتداي تشكيل دولت اعلان كردم كه وارد دولت نخواهم شد و از طرف ديگر در انتخابات نخواستم به هر قيمتي وارد سياست شوم. من براي خودم قيود و محدوديتهايي قائل هستم كه ارزشهاي دوران انقلاب اجازه نميدهد آنها را بشكنم، يعني حاضر نيستم به هر جناحي تعهد بدهم يا در تبليغات به هر شيوهاي متوسل شوم. اين مساله باعث شده يك ضعف ارتباطي ميان ما و جامعه به وجود آيد. من نميخواهم خود را به مردم تحميل كنم، بنابراين تا زماني كه مردم نخواهند، وضع من و امثال من همين خواهد بود. البته اين تنها بنده نيستم كه چنين شرايطي دارم. دهها و صدها نفر در اين كشور هستند كه قابليتهاي بسيار بيشتري از من دارند اما به دليل آنكه افكار عمومي توانايي هاي آنها را نميشناسند، آنها را انتخاب نميكنند و جناحهاي سياسي كه انتخابات را ميبرند بدليل اينكه از آنها نمي توانند تبعيت مورد نظر خود را بخواهند از آنها در اداره كشور استفاده نميكنند. چرا از احزاب يا رسانهها براي معرفي خود به جامعه استفاده نميكنيد؟ يعني ضعف دموكراسي در ايران موجب شده كه محسن رضايي كه در 26 سالگي فرمانده جنگ بود، امروز در عرصه سياست منفعل شود؟ ولي برخي معتقدند خود شما با وجود مطرح کردن جدايي اصولگرايان از محافظهكاران با حوادث مختلف برخوردهاي محافظهكارانه داريد و به همين دليل در عرصه سياست غير فعال هستيد. مثلا در مسالهاي مثل فيلترشدن سايت بازتاب، موضعگيري شفافي نداشتيد. همگان منتظر موضعگيري شفافي از جنابعالي بودند. البته اين يك واقعيتي است كه من ملاحظاتي در قبال نظام دارم كه مانع حركت شفاف و جديام شده است اگر من همان سبك دوران انقلاب و دفاع مقدس را در پيش مي گرفتم و محافظه كاري نميكردم تاكنون چند بار رئيس جمهور شده بودم. لذا الان هم در حد توان و ملاحظاتي كه دارم موضعگيري ميكنم. درباره رسانهها هم با مسوولان مربوطه صحبت كردهام و از آنها خواستهام كه به چنين اقداماتي دست نزنند البته برخوردهايم در دفاع از رسانهها، برخورد تبليغاتي و حزبي نيست، با اين حال سعي كردهام به هر رسانهاي كه به بنده مراجعه كرده و با مشكل مواجه بوده، كمك كنم. گفته ميشود كه شما در پي تاسيس حزب اتحاد ملي هستيد. آيا اين خبر صحت دارد؟ آيا قرار است كه رسما در اين تشكل مسووليتي را بپذيريد؟ چه كساني در تاسيس اين حزب نقش دارند؟ اين حزب در انتخابات مجلس هم ليست خواهد داد؟ آيا شما براي انتخابات مجلس هشتم كانديدا ميشويد! شما به عنوان يك جريان اصولگرا، در گروه وحدت 11 نفره اصولگرايان نمايندهاي داريد؟ اين نماينده كيست؟ عدالت، شعار محوري دولت نهم است. از نظر شما به عنوان يك اقتصاددان اين مساله تا چه حد محقق شده است؟ اصلاحطلبان به نتيجه نرسيدند چون مردم ايران هم دين را ميخواهند و هم آزادي را. كساني كه مردم را بر سر اين دو راهي قرار ميدهند، ممكن است در كوتاه مدت توسط عموم همراهي شوند اما در دراز مدت مردم از آنها جدا ميشوند و نتيجه نميگيرند. همانطور كه امروز اطراف اصلاحطلبان خالي شده، چون آنها ميخواستند بين دين و آزادي جبههبندي درست كنند. كساني كه به پيشرفت بيتوجه هستند يا به سياستهاي اصل 44 بها نميدهند يا به توليد ثروت اهميت نميدهند نيز به جايي نميرسند زيرا عدالت در كنار توليد ثروت ميتواند فلسفه وجودي خود را بيابد. توليد ثروت يعني كاهش تورم. توليد ثروت يعني كاهش بيكاري. اگر شما ميلياردها دلار از درآمدهاي نفتي به دست آوريد اما تورم و بيكاري وجود داشته باشد، اين دلارها چقدر ميتواند راهگشا باشد؟ پس عدالت در كنار توليد ثروت ميتواند وضعيت اقتصادي كشور را بهبود ببخشد. بنابراين دعواي كساني كه در پي ساختن تئوري تقابل عدالت و پيشرفت هستند تا بگويند كه اگر پيشرفت در مقابل عدالت قرار بگيرد، اين پيشرفت است كه شكست ميخورد و عدالت پيروز ميشود، كار اشتباه را پيگيري ميكنند. و تكرار اشتباهي است كه قبلا انجام شد. عدالت و ثروت بدون يكديگر به جايي نميرسند.در واقع دولتمردان ما بايد به همان ميزان كه به عدالت ميانديشند، به توليد ثروت هم فكر كنند. برخي معتقدند که احمدی نژاد به عنوان یک رئيسجمهور عدالت محور ، نبايد از مشاوره و حمايت كساني برخوردار باشد كه از ثروتهاي هنگفتي برخوردارند. نظر شما چيست؟ اقتصادداناني مانند دكتر خوشچهره دولت نهم را وابستهترين دولت به درآمدهاي نفتي ميدانند و معتقدند اين دولت برداشت بيرويهاي از حساب ذخيره ارزي داشته است. نظر شما در اين باره چيست؟ لذا هنوز فرصت خوبي براي اصلاح رفتار دولت در سالهاي آينده وجود دارد اما سياست كلي كشور اين بوده كه درآمدهاي ارزي كشور پسانداز شده و اين پسانداز صرف سرمايهگذاري شود. بنابراين بايد ارقام دقيقي از فعاليتهاي دولت در سالهاي 85 و 86 به دست آورد تا بتوان ميزان انحراف دولت از برداشت از حساب ذخيره ارزي به سمت هزينههاي جاري را تعيين كرد. مهمترين انتقادات اقتصادي شما به دولت چيست؟ برگرديم به انتخابات رياستجمهوري سال 84. شما در مصاحبههاي اوليهتان ميگفتيد كه به نفع هيچكس كنار نميروم اما در نهايت از صحنه رقابتها كنارهگيري كرديد. چرا؟ كدام قسم؟ بنابراين وقتي كنار رفتم گفتم به نفع ملت ايران كنار ميروم اين يك كنايه بود يعني كنار رفتن من به ملت ايران كمك ميكند چرا كه نميخواستم در اين وضع اغتشاش و سرگرداني مردم شركت داشته باشم. دومين دليلي كه گمان ميكردم بتوانم آن را حل كنم برقراري يك ارتباط شفاف با مردم بود كه حاصل نشد، اگر انتخابات يك ماه به تاخير ميافتاد شايد مقدار زيادي اين مساله حل ميشد چرا كه امكان بيشتري پيدا ميكردم تا از طريق رسانهها با مردم صحبت كنم. البته پاسخهايي كه از نخبگان كشور در همان زمان ميگرفتم عمدتاً مثبت بود يعني پيام من در حال انتقال به مردم بود اما فرصت خيلي كم بود و ميدانستم در 3،2 روز باقيمانده اين پيام تودهاي و همهگير نخواهد شد. مساله سوم برخوردهاي غيراخلاقي از اشخاصي بود كه انتظار نداشتم. برخي رسانهها نيز برخوردهاي غيراخلاقي داشتند. گويي كه دعوا بر سر قدرت است. من نتيجه اين دعوا را از نظر ارزشي به زيان خود و جامعه ميدانستم و فكر كردم نبايد وارد آن شوم. به هر حال با ارزيابيهايي كه انجام دادم به اين نتيجه رسيدم كه گرچه نتوانستم پيامم را به تودههاي مردم برسانم اما توانستم برنامههاي خود را براي نخبگان طرح كنم و فكر كردم اين جايي است كه بايد كار را متوقف كنم. بنابراين 48 ساعت مانده به انتخابات كنارهگيري كردم. شما در زمان كانديداتوري در مصاحبهاي گفتيد كه برخي افراد از به ميدان آمدن من ناراحتند آنها چه كساني بودند و چرا چنين موضعي داشتند؟ * اين افراد در جناح اصولگرا بودند يا اصلاحطلب؟ از بين كانديداهاي اصولگرا در انتخابات رياستجمهوري شما تنها كسي هستيد كه پس از انتخابات به پست اجرایی منصوب و یا انتخاب نشديد، علت اين مساله چيست؟ ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();
|
working();
|
« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما » هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد